فروید، یونگ و دین
<نظریه فروید منتقدان بسیاری پیدا کرد. از جمله آنها یکی از بزرگترین شاگردان او کارل یونگ است که خودش پایه گذار مکتب روان شناسی تحلیلی شد.>
شباهت های دیدگاه های کارل یونگ و فروید
♦کارل یونگ و فروید هر دو به ناخودآگاه و نقش مهم آن در رفتار و توضیح معنای رویاهای ما اعتقاد داشتند.
♦فروید و یونگ هر دو معتقد بودند که دین در دوره ای از زمان برای جامعه ما امری مثبت محسوب می شود ، اما فروید ادعا می کرد که این فقط تا زمانی که از جوامع اولیه و بنیادی خود رشد می کنیم سودمند است.
♦کارل یونگ و فروید نظریه های دین خود را بر اساس این ایده مبنی بر اینکه ما بخشهای مختلفی از روان خود داریم و همه ما غرایز ابتدایی (id) و همچنین تواناییهای بالاتر (منیت ، سوپراگو) داریم ، بنا نهادند.
♦هر دو معتقد بودند که از دین برای کمک به مردم در برخورد با برخی مسائل استفاده شده است.
تفاوت دیدگاه های یونگ و فروید
♦یونگ معتقد بود که دین در حقیقت برای جامعه بسیار سودمند است و باید برای همیشه بماند ، برخلاف فروید که کاملاً مخالف دین بود ، رفتار مذهبی را "روان رنجوری جمعی" خواند و اظهار داشت که باید منسوخ شود.
♦یونگ معتقد بود که دین بیان طبیعی ناخودآگاه جمعی است در حالی که فروید معتقد بود این یک روان رنجوری جمعی است.
♦یونگ فکر می کرد که دین داری راهی برای کمک به فرایند فردگرایی است: اکتشاف در خودمان و پذیرفتن نهایی کسانی که هستیم.
♦یونگ ایده کهن الگوها را اختراع کرد و به آنها اعتقاد داشت ، امکانات ذهنی که تصاویر برخی چیزها را "ایجاد" می کند. او فکر کرد که ما با "کهن الگو" از خدا متولد شده ایم ، تصویری که همه ما مستعد داشتن آن هستیم. وی با اشاره به این واقعیت که هرچند هزاران دین وجود دارد ، همه آنها عقاید اصلی مشترکی دارند: چهره های معصوم قوی ، قوانین و غیره تصاویر یا کهن الگوها (توجه داشته باشید: این هم اسم است و هم فعل) از این موارد.
♦یونگ به خدا ایمان آورد و گفت: "من اعتقاد ندارم ، من می دانم [که او وجود دارد]" در حالی که فروید فکر می کرد که ایمان به خدا مضحک است.
♦یونگ با بیان اینکه ما یک روان و جنبه مردانه و زنانه داریم ، روان را به شکلی متفاوت از فروید جدا کرد. فروید به id ، ego ، superego اعتقاد داشت.
تاریخ :20\9\99
ساعت : 16:00